تاریخ انتشار : پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۰

معلمانی که الفبای فداکاری به ما آموختند

معلم بودن ، فقط مشق ها را خط زدن نیست.... جریمه کردن نیست ...معلمی استقامت ،صبوری ،تحمل رنج های روزگار و فداکاری در عرصه های اجتماعی است .

 

به قلم :فاطمه بختیاروند

مسیرمردم ؛معلم بودن ، فقط مشق ها را خط زدن نیست….
جریمه کردن نیست …معلمی استقامت ،صبوری ،تحمل رنج های روزگار و فداکاری در عرصه های اجتماعی است .
باز هم قلم می‌خواهد زبان گویای شهامت و فداکاری معلمان‌سراسر میهن عزیزمان ایران باشد . می‌خواهد صدای معلمانی باشد که خورشید وجودشان تابناک و درخشنده است. می‌خواهد از معلمانی بگوید که دغدغه‌هایشان در زیر نامشان پنهان است. از زنده یاد محمد بهمن بیگی استاد و نویسنده بزرگ عشایر یادکند.فردی که درزیر سیاه چادرها ی عشایر مدرسه برپا کردوبه مردان وزنان ایلش اندیشیدن را آموخت .
از جبار باغچه بان بگوید .بنیانگذار نخستین مدرسه ناشنوایان ایران آموزگار و نویسنده بزرگ کودکان بنویسد .وی موسس اولین مدرسه ناشنوایان ایران بود .کسی که دنیای پر از سکوت اطفال ناشنوا را شنید و در باغچه زندگی ناشنوایان را دگرگون کردو با دست توانمندش پیامبر گونه در باغچه اطفال حماسه آفرید و دانش آموزان کرولال در مدت کوتاهی بر روی تخته سیاه نوشتند.
حسن امیدزاده قهرمان دیگری که صبح یک روز سرد زمستانی سال ۱۳۷۶ در ذهن‌ها خاطره به جای گذاشت. بخاری نفتی کلاس آتش گرفت. شعله‌های آتش ، زبانه کشید معلم شجاع تمام دانش آموزان را از پنجره بیرون کرد ولی قلم شرنوشت تقدیر خودش را جوری دیگر رقم زد . زمانی که می‌خواست خودش را نجات دهد سر و گردنش در میان شعله‌های بی‌رحم آتش سوخت.نامش جاودانه شد .
محمد حسن حسن پور،فرشته ی نجاتی که در یک روز زمستانی کنار دانش آموزش نشست و درد دل‌هایش را گوش کرداز گرفتاری های دانش آموزش دلش به درد آمد .نگران بی خانمانی و آوارگی دانش آموزش پس از مرگ پدرش بود . او با پیگیری‌های متعدد و با همکاری پزشک معالج پدر شاگردش، پیوند کلیه انجام دادوپدرشاگردش با عمل پیوند کلیه زنده ماند . او معلمی بود که به کارگران بی‌سواد و پاکبانان فیروزآباد، فصل تابستان
درس می داد . معلمی که بهترین روزهای عمرش را در کنار بچه‌های یتیم گذارند.

استاد محسن خشخاشی بروجردی که با چاقوی ناجوانمردانه ی شاگردش در کلاس درس مظلومانه به شهادت رسید.

حمید کنگو زهی معلم سیستانی که فداکارانه زیر آوار ماند تا شاگردانش را از حادثه ای دلخراش نجات دهد.

اکبر عابدی که خود سوخت تا دانش آموزانش را نجات دهد.

کاظم صفر زاده که در لرستان جان خود را در سیلاب از دست داد تا دانش آموزش زنده بماند.

حمیده ی دانش که در مشهد غرق شد تا دانش آموزش را نجات داده و درس ایثار را به دیگر دانش آموزانش بیاموزد.

واعظی نسب که در اردو برای نجات دانش آموزان از سقوط تیر دروازه، خود را سپر بلا کرد.

امیر صادقی معلم مشکین شهری که برای نجات دانش آموزان از ریزش سقف مدرسه کانکسی اش در زیر آوار ماند.

محمدعلی محمدیان که موی خود را تراشید تا شاگرد بیمارش غم به چهره نیاورد.

علی بهاری که بخشی از کبدش را به دانش آموزش اهدا کرد.

معصومه خوش کام که با تخت بعد از عمل دیسک کمرش در کلاس حاضر شد تا فداکاری را کامل کند.
احسان موسوی و روز ثریا مطهر زاده که تمام دارایی خود را برای درمان دانش آموزشان هزینه کردند.

آری قلم می خواهدبنویسد از تمام معلمهایی که ناشناخته همه هستیشان را دادند وکسی آنها را نشناخت و مدال افتخاری نگرفتند.

راستی اگر عشق نبود، هیچ نیازی هیچ نیازی… نمی توانست این عزیزان را مجبورکند که با همه ی وجود، روح و جان و جوانی شان را فدای کودکان و نوجوانان این مرز و بوم کنند .

چه نیکو و زیبنده است تندیس این فرهیختگان در مدارس ما ساخته شود .
اگر خواستید مجسمه‌ بسازید
مجسمۀ معلمان را بسازید ،
آنها قهرمانان جامعه هستند …!

گای_کاوازاکی

اسطوره های تکرار نشدنی روزتان مبارک